جدول جو
جدول جو

معنی فجل بری - جستجوی لغت در جدول جو

فجل بری
(فُ لِ بَرْ ری)
هیضمان. (یادداشت بخط مؤلف). رجوع به فجل شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

درختچه ای با برگ های پنجه ای شبیه برگ شاهدانه و گل های زیبا به صورت سنبله به رنگ آبی مایل به بنفش یا سرخ کم رنگ
فرهنگ فارسی عمید
(بَ)
بیست و یکمین از خانان ازبک خیوه است که تا 1153 هجری قمری امارت داشته است، نام رودی است که نوث قصبۀ ناحیت ایلاق به ماوراءالنهر بر لب اونهاده است. (حدود العالم)
لغت نامه دهخدا
(فَ لِ بَ)
ابن محمد بن علی بن فضل القضبانی النحوی البصری. در نحو و لغت و عربیت فاضل بود، کتابی در نحو نوشت و او راست: حواشی صحاح و کتاب الامالی و کتاب الصفوه فی اشعار العرب. (از روضات الجنات ص 524). از مردم بصره و نابینا بود. وفاتش بسال 444 هجری قمری / 1052 میلادی اتفاق افتاد. (از الاعلام زرکلی)
لغت نامه دهخدا
(تِ بَرْ ری)
بلسکی. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(فُ وَ / وِیِ بَرْ ری)
بلسکی است. (فهرست مخزن الادویه). روناس بیابانی. حب الصبیان. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(فِ فِ لِ بَرْ ری)
حب الفقد است که بذر فنجنگشت باشد، و فلفل صقالبه را نیز نامند. (فهرست مخزن الادویه). گیاهی است از تیره شاه پسندها جزو ردۀ دولپه ای های پیوسته گلبرگ که بنام پنج انگشت نیز نامیده میشود و میوه اش را حب الفقد نامند، و در اطراف قم و تفرش زیاد میروید. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به فنجنگشت و پنج انگشت شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از فلفل بری
تصویر فلفل بری
پنجنگشت از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جلنبری
تصویر جلنبری
حالت و کیفیت جلنبر
فرهنگ لغت هوشیار